#طنزانه
#طنزانه?
#ازدواج?
اومدہ بود مرخصے بگیرہ، آقا مهدے یہ نگاهے بهش ڪرد و گفت:
میخواے برے ازدواج ڪنے؟?
گفت: بلہ میخوام برم خواستگارے.
– خب بیا خواهر منو بگیر!?
– جدے میگے آقا مهدے؟!?
– آرہ، بہ خانوادہ ت بگو برن ببینن اگر پسندیدن بیا مرخصے بگیر برو!?
اون بندہ خدا هم خوشحال? دویدہ بود مخابرات تماس گرفتہ بود!
بہ خانوادہ ش گفتہ بود: فرماندہ ے لشڪرمون گفتہ بیا خواهر منو بگیر، زود برید خواستگاریش خبرشو بہ من بدید!?
بچہ هاے مخابرات مردہ بودن از خندہ!????
پرسیدہ بود: چرا مے خندید؟ خودش گفت بیا خواستگارے خواهر من!?
گفتہ بودن: بندہ خدا آقا مهدے سہ تا خواهر دارہ، دوتاشون ازدواج ڪردن ، یڪیشونم یڪے دوماهشہ!?????
#شهید_مهدےزینالدین
?ڪتاب ستارہ دنباله دار?
?@ketabm